شراره سعیدی/ رادیو کوچه
آیا ترس از همجنسگراها امری واقعی است؟ آیا ما از آنها میترسیم؟ آیا این احساس ترس از آنها موجب رفتارهای غیرانسانی از سوی ما میشود؟
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
دانلود فایل صوتی
پاسخ این پرسشها آری است، ترس از این انسانها که تنها در مورد ذائقه جنسیشان با اکثریت متفاوتند، به آن اندازه فراگیر است که برای خود نامی تخصصی و ویژه دارد، هموفوبیا، هموفوبیا از دو کلمه «هموسکشوال» و « فوبیا» گرفته شده است. این کلمه به همجنسگرایان و همجنسگرایی اشاره دارد و به معنی ترس و واهمه، که به وضعیت روانی فرد اشاره دارد.
پس هموفوبیا به معنی ترس از همجنسگرایی و همجنسگرایان و همچنین ترس از همجنسگرا شدن است. اما مفهوم آن بیش از اینها است.
اصطلاح هموفوبیا به معنی خشم و نفرت نسبت به همجنسگرایان، گریز از همجنسگرایی و بیارزش و بیاعتبار دانستن گرایش جنسی به همجنس، ترس از همجنسگرایان، پیش داوری و تعصب نسبت به انسانهایی که همجنسگرا هستند، بیمیلی برای به دست آوردن شناخت درست و علمی درباره پدیده همجنسگرایی و پافشاری بر تعصبات و پیشداوری به ارث رسیده در باره همجنسگراها است.
هموفوبیا وضعیتی است که در اکثر اجتماعات بشری ریشهای عمیق دارد و بر انسانهایی که در چارچوب هنجارهای فرهنگی حاکم نمیگنجند، ستم زیادی وارد میکند.
هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع و برای اینکار مهمترین مسئله شناخت هموفوبیا است.
هموفوبیا در اصل ترس درونی فرد از نزدیک شدن به جنسـیت خود است. بدون توجه به اینکه چنین فردی حامل کدام گرایش جنسی است. این هسته اصلی پرورش فرهنگی در جامعه است.
ترس و گریز از همجنسگرایان، ترس از همجنسگرایی، ترس از اینکه مبادا کسی فکر کند من نوعی همجنسگرا هستم، ترس از برقراری رابطه عاطفی با همجنس. همه اینها اشکال مختلف هموفوبیا هستند.
افرادی که خود را دگرجنسگرا میدانند، با تعصب و بر اساس قضاوتهای از پیش تعیین شده با همجنسگرایان برخورد میکنند و حتا به خود اجازه میدهند که آنها را تحقیر کنند، کتک بزنند، مورد آزار و اذیت و حتا مورد سواستفاده قرار دهند. یک پسر جوان ممکن است به خود حق دهد که همکلاسی و یا برادر و یا پسر هممحلهای خود را که رفتار «مردانه» ندارد را بیجهت زیر مشت و لگد بگیرد یا او را تحقیر کند یا سرکوفت بزند.
این بروز همان چیزی است که آن را «سکسیسم» مینامند. یعنی چون یک نفر در چارچوب تعریف جامعه از رفتار مردانه و زنانه و شکل «ایده آل» مورد نظر فرهنگ اجتماعی نمیگنجد، پس سزاوار تحمل سختی، توهین و نفرت است، زیرا او بیارزشی است. این برخورد علاوه بر سکسیسم، نوعی نژادپرستی هم هست.
هموفوبیا به ترس افراد از بیرون گذاشتن پای خود از چارچوب نرمهای موجود اجتماعی در مورد نقش جنسی و رفتار جنسی میشود. تا جایی که حتا اگر کسی همجنسگرایی را هم قبول کرده باشد باز از اینکه یکی از افراد خانواده خود همجنسگرا باشد، ناراحت میشود و در بهترین حالت آن شخص را به پنهان کردن گرایش خود تشویق میکند. یا اگر در جمعی باشد که بر علیه همجنسگرایان صحبت میشود از اظهار نظر و اعلام مواضع خود طفره میرود مبادا که دیگران فکر کنند خود او همجنسگرا است و رفتار دیگری با او در پیش بگیرند.
بسیاری از دگرجنسگرایان تمایلی به دفاع از حقوق انسانی افراد همجنسگرا ندارند. حتا اگر باور داشته باشند که همجنسگرایی امری طبیعی و اجتنابناپذیر در خلقت است و فرد همجنسگرا چارهای جز آنچه هست، ندارد، و نباید برای نوع خلقتش محکوم و محروم شود، باز از او حمایت نمینمایند که این هم نوعی از هموفوبیا است.
همین بیمیلی حتا وقتی صحبت از حقوق برابر زنان هم میشود، باز در میان بعضی از مردان و حتا بعضی از زنان دیده میشود .
همجنسگرایان و دیگر افراد اقلیتهای جنسی در پروسه رشد و تربیت خود در خانواده و جامعه، ترس اجتماعی از همجنسگرایی و مختصات آن «هموفوبیا» را درونی میکنند. این باعث میشود که عارضه روانی هموفوبیا در ذهن و روان خود آنها ریشه عمیقی زده، آنها را در امر پذیرش گرایش جنسی خود و کنار آمدن با آن دچار مشکل کند.
هموفوبیا فرهنگی یک دست، خالص و تمام عیار، دگرجنسی را تبلیغ، معرفی و جا میاندازد و سیستمی با اعتبار خود تعریف کرده بر اساس تبعیض، پیشداوری و نابرابری بنا مینهد که اساس آن را مزیت بخشی به انسانهایی که تنها در چارچوب باورهای فرهنگی حاکم میگنجد، ترسیم میکند، لذا پیشداوری و تبعیض و سرکوب و نادیده گرفتن حق دیگران امری عادی و طبیعی قلمداد میشود.
و با آنکه هوفوبیا مسئله همجنسگرایان نیست اما دود آن بیش از همه به چشم آنها میرود، تعریف و تبیین همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی به عنوان مشکل اصلی راه علاج هموفوبیا نیست، چرا که اینکار نوعی فرافکنی است و مشکل را در جایی به غیر از محل اصلی آن جستوجو میکند.

هموفوبیا در واقع عارضه ناپسندی است که در روابط انسانها بروز میکند و دگرجنسگرایان را به موضعگیری منفی نسبت به همنوعان خود وا میدارد. از آنجا که هموفوبیا تعصبات ذهنی افراد نسبت به همجنسگرایی و همجنسگرایان است، بهترین راه حل این مشکل و عارضه روانی همانا درمان آن در ذهنیت افراد است.
مهمترین کارکرد سرکوب و نفی همجنسگرایان همانا باور عمومی درباره نقش جنسی انسانها است که در هموفوبیا تجلی مییابد.
یادمان باشد که ریشه و علت هر سرکوب و تبیعیضی آن نیست که در انظار عمومی گفته میشود و دلایلی بیپایه برایش عنوان میکنند. جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود انسانها را در چارچوب تعاریفی محدود نگه میدارد و «زن بودن» یا «مرد بودن» را تنها در همان چارچوب محدود میخواهد. علاج هموفوبیا راه را برای ارایه تعاریف تازهتر و گستردهتری از زن، مرد و کلن انسان میبندد و نقش بازدارنده دارد.
هموفوبیا از طریق ایجاد ترس آموزش داده میشود. هموفوبیا تنها اطلاع و آموزش دهی غلط فرهنگی ما درباره نقشهای جنسی و گرایش جنسی نیست، بلکه مهمتر از آن ترس و وحشتی است که بر هر فردی که چارچوب نرمهای فعلی را کنار میزند و از خط قرمز آن عبور میکند، تحمیل میشود، هم از طریق انواع فشارها و هم از طریق اثرات سو و نتایج و ضررهایی که متوجه فرد میشود از جمله خشونت، تحقیر، ایزولهکردن، متهمکردن به غربزدگی، اشاعه فرهنگ بیگانگان و…
پس نرمها و چارچوبهایی هستند که مقابله با هموفوبیا را بسیار مشکل میکنند تا ادامه آن را تضمین کنند. شناخت این نرها و ارزشهای حافظ هموفوبیا در مقابله با آن بسیار مهم است.
اینگونه برخوردها از جانب هرکسی ممکن است اعمال شود، از جانب خانواده، دوستان، همکاران، همکلاسیان، شخصیتهای معروف و…
غلبه بر ترس تنها راه مقابله با هموفوبیا است، خلاص شدن از دست ترس و وحشت تنها از راه رو در رو شدن با ترس و وسایل و راههایی که ترس بر فرد غلبه کرده، امکانپذیر است.
غلبه بر ترس آسان نیست اما غیرممکن هم نیست. به این دلیل آسان نیست که با عواطف و احساسات فرد تا حدودی عجین شدهاند. به خصوص که در جامعه اهرمهایی هستند که انسانها را از رو در رو شدن با ترس خود بر حذر میدارند، تا مبادا ترسشکنی عادت شود و آنوقت چارچوبها و هنجارهای موجود فرو بریزند.
از لحظه تولد کودک، پدر، مادر و اطرافیان همه در مورد مرد، زن و مختصات و تعاریف ذهنی و فرهنگی خود درباره زن مرد و توقعاتی که از آنها دارند را با هزار زبان و فرم مختلف به کودک گوشزد میکنند و حتا در حضور دیگران آنها را دوباره برای کودک بازگو میکنند، اسباببازی که برای هرکدام میخرند، آرزوهای خود برای آینده او که مرتب گوشزد میکنند و…. همه در جا انداختن نقشها و هنجارهای موجود در ذهن کودک تاثیر دارند و در آینده کار خلاص شدن از آنها، که در عمق ضمیر او جای گرفتهاند، را با مشکل مواجه میسازد.
با نگاهی جدی و عمقی به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیطی، مذهبی و آموزشی موجود میتوان متوجه شد که چگونه همه اینها هموفوبیا را تبلیغ و ترویج میکنند و با هزاران قانون و نرم نوشته و نانوشته، گذر از هموفوبیا را ناممکن کردهاند.
آیا ترس از همجنسگراها امری واقعی است؟ آیا ما از آنها میترسیم؟ آیا این احساس ترس از آنها موجب رفتارهای غیرانسانی از سوی ما میشود؟
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
دانلود فایل صوتی
پاسخ این پرسشها آری است، ترس از این انسانها که تنها در مورد ذائقه جنسیشان با اکثریت متفاوتند، به آن اندازه فراگیر است که برای خود نامی تخصصی و ویژه دارد، هموفوبیا، هموفوبیا از دو کلمه «هموسکشوال» و « فوبیا» گرفته شده است. این کلمه به همجنسگرایان و همجنسگرایی اشاره دارد و به معنی ترس و واهمه، که به وضعیت روانی فرد اشاره دارد.
پس هموفوبیا به معنی ترس از همجنسگرایی و همجنسگرایان و همچنین ترس از همجنسگرا شدن است. اما مفهوم آن بیش از اینها است.
اصطلاح هموفوبیا به معنی خشم و نفرت نسبت به همجنسگرایان، گریز از همجنسگرایی و بیارزش و بیاعتبار دانستن گرایش جنسی به همجنس، ترس از همجنسگرایان، پیش داوری و تعصب نسبت به انسانهایی که همجنسگرا هستند، بیمیلی برای به دست آوردن شناخت درست و علمی درباره پدیده همجنسگرایی و پافشاری بر تعصبات و پیشداوری به ارث رسیده در باره همجنسگراها است.
هموفوبیا وضعیتی است که در اکثر اجتماعات بشری ریشهای عمیق دارد و بر انسانهایی که در چارچوب هنجارهای فرهنگی حاکم نمیگنجند، ستم زیادی وارد میکند.
پس هموفوبیا به معنی ترس از همجنسگرایی و همجنسگرایان و همچنین ترس از همجنسگرا شدن است. اما مفهوم آن بیش از اینها استدر اصل هموفوبیا مشکل خود همجنسگرایان نیست بلکه یک عارضه روانی است که در بین غیرهمجنسگرایان دیده میشود و در جوامعی همچون کشور خود ما به دلیل ممنوعیت همجنسگرایی و عدم اطلاعرسانی درباره آن، عارضه هموفوبیا دامنگیر خود همجنسگراها هم میشود. اما نتایج حاصله از آن بهطور مستقیم زیانهای زیادی را بر همجنسگرایان وارد میکند، از غیرقانونی اعلام کردن آنها تا سرکوب فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی. تا ترسی که از این ناحیه در روان جمعی جامعه ایجاد میشود و حتا خود همجنسگرا را به نفی و انکار گرایش جنسی خود وا میدارد.
هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع و برای اینکار مهمترین مسئله شناخت هموفوبیا است.
هموفوبیا در اصل ترس درونی فرد از نزدیک شدن به جنسـیت خود است. بدون توجه به اینکه چنین فردی حامل کدام گرایش جنسی است. این هسته اصلی پرورش فرهنگی در جامعه است.
ترس و گریز از همجنسگرایان، ترس از همجنسگرایی، ترس از اینکه مبادا کسی فکر کند من نوعی همجنسگرا هستم، ترس از برقراری رابطه عاطفی با همجنس. همه اینها اشکال مختلف هموفوبیا هستند.
افرادی که خود را دگرجنسگرا میدانند، با تعصب و بر اساس قضاوتهای از پیش تعیین شده با همجنسگرایان برخورد میکنند و حتا به خود اجازه میدهند که آنها را تحقیر کنند، کتک بزنند، مورد آزار و اذیت و حتا مورد سواستفاده قرار دهند. یک پسر جوان ممکن است به خود حق دهد که همکلاسی و یا برادر و یا پسر هممحلهای خود را که رفتار «مردانه» ندارد را بیجهت زیر مشت و لگد بگیرد یا او را تحقیر کند یا سرکوفت بزند.
این بروز همان چیزی است که آن را «سکسیسم» مینامند. یعنی چون یک نفر در چارچوب تعریف جامعه از رفتار مردانه و زنانه و شکل «ایده آل» مورد نظر فرهنگ اجتماعی نمیگنجد، پس سزاوار تحمل سختی، توهین و نفرت است، زیرا او بیارزشی است. این برخورد علاوه بر سکسیسم، نوعی نژادپرستی هم هست.
هموفوبیا به ترس افراد از بیرون گذاشتن پای خود از چارچوب نرمهای موجود اجتماعی در مورد نقش جنسی و رفتار جنسی میشود. تا جایی که حتا اگر کسی همجنسگرایی را هم قبول کرده باشد باز از اینکه یکی از افراد خانواده خود همجنسگرا باشد، ناراحت میشود و در بهترین حالت آن شخص را به پنهان کردن گرایش خود تشویق میکند. یا اگر در جمعی باشد که بر علیه همجنسگرایان صحبت میشود از اظهار نظر و اعلام مواضع خود طفره میرود مبادا که دیگران فکر کنند خود او همجنسگرا است و رفتار دیگری با او در پیش بگیرند.
بسیاری از دگرجنسگرایان تمایلی به دفاع از حقوق انسانی افراد همجنسگرا ندارند. حتا اگر باور داشته باشند که همجنسگرایی امری طبیعی و اجتنابناپذیر در خلقت است و فرد همجنسگرا چارهای جز آنچه هست، ندارد، و نباید برای نوع خلقتش محکوم و محروم شود، باز از او حمایت نمینمایند که این هم نوعی از هموفوبیا است.
همین بیمیلی حتا وقتی صحبت از حقوق برابر زنان هم میشود، باز در میان بعضی از مردان و حتا بعضی از زنان دیده میشود .
همجنسگرایان و دیگر افراد اقلیتهای جنسی در پروسه رشد و تربیت خود در خانواده و جامعه، ترس اجتماعی از همجنسگرایی و مختصات آن «هموفوبیا» را درونی میکنند. این باعث میشود که عارضه روانی هموفوبیا در ذهن و روان خود آنها ریشه عمیقی زده، آنها را در امر پذیرش گرایش جنسی خود و کنار آمدن با آن دچار مشکل کند.
هموفوبیا فرهنگی یک دست، خالص و تمام عیار، دگرجنسی را تبلیغ، معرفی و جا میاندازد و سیستمی با اعتبار خود تعریف کرده بر اساس تبعیض، پیشداوری و نابرابری بنا مینهد که اساس آن را مزیت بخشی به انسانهایی که تنها در چارچوب باورهای فرهنگی حاکم میگنجد، ترسیم میکند، لذا پیشداوری و تبعیض و سرکوب و نادیده گرفتن حق دیگران امری عادی و طبیعی قلمداد میشود.
و با آنکه هوفوبیا مسئله همجنسگرایان نیست اما دود آن بیش از همه به چشم آنها میرود، تعریف و تبیین همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی به عنوان مشکل اصلی راه علاج هموفوبیا نیست، چرا که اینکار نوعی فرافکنی است و مشکل را در جایی به غیر از محل اصلی آن جستوجو میکند.

هموفوبیا در واقع عارضه ناپسندی است که در روابط انسانها بروز میکند و دگرجنسگرایان را به موضعگیری منفی نسبت به همنوعان خود وا میدارد. از آنجا که هموفوبیا تعصبات ذهنی افراد نسبت به همجنسگرایی و همجنسگرایان است، بهترین راه حل این مشکل و عارضه روانی همانا درمان آن در ذهنیت افراد است.
مهمترین کارکرد سرکوب و نفی همجنسگرایان همانا باور عمومی درباره نقش جنسی انسانها است که در هموفوبیا تجلی مییابد.
یادمان باشد که ریشه و علت هر سرکوب و تبیعیضی آن نیست که در انظار عمومی گفته میشود و دلایلی بیپایه برایش عنوان میکنند. جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود انسانها را در چارچوب تعاریفی محدود نگه میدارد و «زن بودن» یا «مرد بودن» را تنها در همان چارچوب محدود میخواهد. علاج هموفوبیا راه را برای ارایه تعاریف تازهتر و گستردهتری از زن، مرد و کلن انسان میبندد و نقش بازدارنده دارد.
هموفوبیا از طریق ایجاد ترس آموزش داده میشود. هموفوبیا تنها اطلاع و آموزش دهی غلط فرهنگی ما درباره نقشهای جنسی و گرایش جنسی نیست، بلکه مهمتر از آن ترس و وحشتی است که بر هر فردی که چارچوب نرمهای فعلی را کنار میزند و از خط قرمز آن عبور میکند، تحمیل میشود، هم از طریق انواع فشارها و هم از طریق اثرات سو و نتایج و ضررهایی که متوجه فرد میشود از جمله خشونت، تحقیر، ایزولهکردن، متهمکردن به غربزدگی، اشاعه فرهنگ بیگانگان و…
پس نرمها و چارچوبهایی هستند که مقابله با هموفوبیا را بسیار مشکل میکنند تا ادامه آن را تضمین کنند. شناخت این نرها و ارزشهای حافظ هموفوبیا در مقابله با آن بسیار مهم است.
اینگونه برخوردها از جانب هرکسی ممکن است اعمال شود، از جانب خانواده، دوستان، همکاران، همکلاسیان، شخصیتهای معروف و…
غلبه بر ترس تنها راه مقابله با هموفوبیا است، خلاص شدن از دست ترس و وحشت تنها از راه رو در رو شدن با ترس و وسایل و راههایی که ترس بر فرد غلبه کرده، امکانپذیر است.
غلبه بر ترس آسان نیست اما غیرممکن هم نیست. به این دلیل آسان نیست که با عواطف و احساسات فرد تا حدودی عجین شدهاند. به خصوص که در جامعه اهرمهایی هستند که انسانها را از رو در رو شدن با ترس خود بر حذر میدارند، تا مبادا ترسشکنی عادت شود و آنوقت چارچوبها و هنجارهای موجود فرو بریزند.
از لحظه تولد کودک، پدر، مادر و اطرافیان همه در مورد مرد، زن و مختصات و تعاریف ذهنی و فرهنگی خود درباره زن مرد و توقعاتی که از آنها دارند را با هزار زبان و فرم مختلف به کودک گوشزد میکنند و حتا در حضور دیگران آنها را دوباره برای کودک بازگو میکنند، اسباببازی که برای هرکدام میخرند، آرزوهای خود برای آینده او که مرتب گوشزد میکنند و…. همه در جا انداختن نقشها و هنجارهای موجود در ذهن کودک تاثیر دارند و در آینده کار خلاص شدن از آنها، که در عمق ضمیر او جای گرفتهاند، را با مشکل مواجه میسازد.
با نگاهی جدی و عمقی به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیطی، مذهبی و آموزشی موجود میتوان متوجه شد که چگونه همه اینها هموفوبیا را تبلیغ و ترویج میکنند و با هزاران قانون و نرم نوشته و نانوشته، گذر از هموفوبیا را ناممکن کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر